بدون اينکه خداحافظی کنم ٬ رفتم
و بعد از اينهمه تکرار... اول خطم
چقدر پشت سرت داد میزدم : دختر !
به چشمهای سياهت قسم که بدبختم
ولی تو معنی حرف مرا نفهميدی
وفکر کردی اگر رام میشدی ٬
سختم ... بود که باز هم برايت غزل عاشقانه بنويسم.
نه ! اصلا هم اينطور نيست.
هنوز هم که هنوز است ٬ هفتم هر ماه
به ياد روسری آبی شما هستم
هنوز هم که هنوز است ٬ خوب يادم هست
که زير پنجرهات عــــاشقانه يخ بستم
که شايد آخر شب کوچه را هوس بکنی
و بی جواب نماند تپيدن دستم
�
درخت ٬ باد ٬
خيابان ٬
وباز آن شب هم
بدون اينکه خداحافظی کنمو از نزديک دستهایت را بو نکرده ام.
شاید تقصیر من بود؛
که تف سر بالا میانداختم.
و یا تو که زود باختی،خودت را.
شاید هم تقصیر دربه دری باران در شعرهایت باشد؛نمی دانم.
نان شب چیز کمی نیست.
مثل گذشتن از دستهای تو.
خاطره هایی که با هم ساخته بودیم،
روی دستم باد کرده است.
کسی گوشش به این حرفها بدهکار نیست.
درست مثل گوش تو.
تابستان می آید:
تیر،مرداد،
می پری وسط حرفم:آذر!
اصلاً هم خنده دار نبود.
مگر شهریور همین پارسال باران نبارید؟
یادت هست؟
چقدر به خدا خندیدیم،که دست از سر ما بر نمی داشت.
تمام شد.
به همین سادگی و به همین سختی.
همه چیز تمام شد؛بجز چشمهای تو و شعرهای من.
تازه می فهمم که:"شاعر نبودم،چشمهایت شاعرم کرد."*
تابستان می آید.
درست مثل من که خوابم می آید.
ببخشید؛حواسم نبود.
می خواستم غزل بنویسم:
رسواتر از همیشه به بن بست می رسم
با هر تبر به ریشه به بن بست می رسم
این کوچـــه راه را به من و تو نشان نداد...
اه،از غزل هم بدم آمد.
نمی خواهم به بن بست برسم.
راحتم بگذار.
گفتم که،خوابم می آید
و هنوز هم به پشت می خوابم. ....43307 بازدید
5 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
68 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian