اسب ِ سیاه ِ مست شده جمعه ی کهر
تو گریه می کنی که هوا ابرتر شود
خورشید خیس تر شود و ماه خون جگر
در آسمان ستاره ندارم دلم پر است
دارم شهاب می شوم از سمت ِ یکنفر
تو رفته ای و روی درختان نشسته اند
با.. قار.. قار.... قار...کلاغان ِ بی خبر
می خواستم که در بزنی در سکوت من
اما تو رفته ای و دلم مانده پشت در
گفتی که روزهای خوش روبروی من
با روزهای رفته ی عمر تو سر به سر
دارم به طرز مسخره ای شعر می شوم
دارم سقوط می کنم از ذهن ِ گیجِ تر
گرگ شرور! ما همه در باد مرده ایم
امشب بیا و گله ی بیچاره را بدر
اوضاع چشمهات به وفق مراد نیست
عقرب نشسته است پر از کینه در قمر
من از نگاه فلسفی ات تکه تکه شد
از من پرنده های پراکنده را بخر
در تو پرنده ایست که پرواز را فروخت
در من پرنده ایست پر از غم بدون پر
در خواب هم اگر شده باید ببینمت
حتی اگرفقط.......شده یک لحظه یک نظر
از شنبه های ((خسته ام)) آغاز می شود
تا جمعه های ((حوصله کن)) هفته ی پکر
آتش گرفته گوشه ای از روزهای من
زل می زنم به شعله ی کبریت ِ بی خطر
سینی بدست می رسی از لحظه های تلخ
چشمان ِ خون گرفته ی من٬
قهوه ی قجر
......................................................
خیلی سریع نوشتم اگر اشتباه تایپی دارد ببخشید
42989 بازدید
20 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
41 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian