×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

یادداشتهای یک دیوانه

× باران که بیاید از دست چترها کاری ساخته نیست ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم.چه فرقی میکند عاشق شده ام
×

آدرس وبلاگ من

masih58.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/masih58

شبی در امتداد سحر...

شبی تاریک و پر از سکوت در اتاقم تنهاتر از همیشه... ناامید از فردایی روشن... بازم نقش چشمات در خیالم... تنها جایی که با همه بی قراریهام احساس آرامش میکنم... خاطرات با تو بودن در حال رفت وآمد در ذهنم هستن... هنوز چشم به راهتم دیونه... آخه چرا این نفسام تلخه واسم؟ ای کاش زودتر از موعود مقررم فرشته مرگ مرا به کام خویش می گرفت و این روح خسته را به آسمونا میبرد... هر جا که باشه دیگه بدتر از این جا که نیست... شاید این جوری یک بار بمیرم... ولی الان همه لحظاتم شده مردن و زنده شدن... بذار حداقل یک کم از قصه عشقمون بگم تا شاید خوابم ببره... یکی بود یکی نبود غیر خدا هیچکی نبود یکی عاشقی بود که یک معبودی داشت... عاشقه دل خوش به وجود معبودش بود و پرستش اون بالاترین عبادتش بود... نمیدونست که یک روز الهه اش میره دنبال سرنوشتش و اونو تنها میزاره... و هیچی جز یادش براش یادگاری نمیزاره... نشنیدم چی گفتی: یک کم تندتر بگو: چی! روزهای شاد هم داشتیم! خوبه! ولی میدونی چیه: این حرفتم باور میکنم آره روزهای شاد هم داشتیم ولی این قدر روزای غمگین داشتیم که شادیهای کوچیکمون لا به لای دریای غمها گم شدن...

یکشنبه 1 مهر 1386 - 3:02:13 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


کلاغ


خسته ام!


با نان تن داغ تو صبحانه بسازم


صدای هلهله ی بت پرست می آمد


بیار تیغ


گویا دوباره بوی غربت دارد اینجا


دور گناه حلقه زدیم


او هم رفت


افسوس آدمند بلی !! خاک بر سرم


استدلال


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

43007 بازدید

38 بازدید امروز

4 بازدید دیروز

59 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements