با اين پنجره هاي قفل شده
از دور دست
آسمان هميشه خواستني است
من گردش ذرات معلق را حس ميكنم
از پس شيشه ها هم
پروازشان تماشايي است.
تو تمام آيينه هارا بپوشان
حرفي نيست
نور كه باشد به آيينه نيازي نيست!
نور حس روشن بيداريست
تو بخواهي يا نخواهي
سايه هايت
در انعكاس پنجره ها
جاريست!
به همين سادگي!
حقیقت این است که بیدار میشویم !
وقتی تمام رابطه ها مرده اند
شعرهايمان فصل به فصل ورق خورده
وبرگهامان يكي يكي از شاخه جدا شده
و راهمان تاآسمان کوتاه است
از جاده هایی که نمی دانیم آمده ایم
و تا نهايت ستاره ها را آنطور که هستند لمس میکنیم .
اما ستاره هاآيا ما را خواهند شناخت
ما که يك شب برایشان دست تکان نداده ایم
ما که برایشان نذر سلام و سلامتی نکرده ایم
برایمان چشمک خواهند زد ؟
ما را به میهمانی آیینه هاخواهند پذیرفت؟
این تکه ها
تقدیر خاطرات مه گرفته است .
حرفی نیست
این نخهای سیاه و سفید
در قاب زخمی دیوار زمستان میشوند
به خواب میروند!
اما من در میان
غبارآلودی تنگ
از دستان تو چکیده ام!
شاید تا صبح نمانم..........................
42983 بازدید
14 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
35 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian