افتاده است آتش چشمت به جان من
بانی تویی که دود شده دودمان من
تو آن بت قدیمی از یاد رفته ای
موروثی است عشق تو در خاندان من!!
آه ای خلیل بت شکن قصه جای او
طوری بزن که خرد شود استخوان من
مثل کتیبه ای که تو هرگز نخوانده ای
مدفون درون سینه ات ای دیلمان من!
این روزها عجیب پریشان شدم ببین
یکسان شده ست حال من و گیسوان من!
من متهم به چیدنم اما درست نیست
وقتی نمی رسید به تو نردبان من
خالی شده ست بیشه چشمان خسته ام
دیگر رمیده اند همه آهوان من!
می سوزم و زبان به گله وا نمی کنم
شاید فرو نشانده شد آتش فشان من
دیگر مسیح سرخ لبت چاره ساز نیست
بی فایده ست هی بدمی در دهان من
43391 بازدید
58 بازدید امروز
31 بازدید دیروز
148 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian